جدول جو
جدول جو

معنی گل خندان - جستجوی لغت در جدول جو

گل خندان
(گُ خَ نِ جَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان دره گز واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری دره گز و سرراه شوسۀ عمومی دره گز به لطف آباد. هوای آن معتدل ودارای 75 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، انگور و خربزه است. شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل اندام
تصویر گل اندام
(دخترانه)
آنکه اندامش مانند گل است، دارای پیکر ظریف و زیبا چون گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل اندام
تصویر گل اندام
کسی که بدن نرم و لطیف مانند برگ گل دارد، نازک بدن
فرهنگ فارسی عمید
(گُ تَ/ تِ)
ده کوچکی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 65000گزی جنوب خاوری مسکون و 28000گزی خاور راه شوسۀ جیرفت به بم. دارای 8 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ اَ)
از اسمای محبوب است. (آنندراج) ، آنکه اندامش در نازکی بگل ماند. نازک بدن. آنکه اندامی به نازکی و تازگی گل دارد:
کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی
گل اندام و شکرلب و مشکبوی.
نظامی.
همه چشمه ز جسم آن گل اندام
گل بادام و در گل مغز بادام.
نظامی.
همچنان آن بت گل اندامش
بردی از زیر خانه بر بامش.
نظامی.
عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت
که چندین گل اندام در خاک خفت.
سعدی (بوستان).
به یاد روی گلبوی گل اندام
همه شب خار دارم زیر پهلو.
سعدی (بدایع).
ای بلبل اگر نالی من با توهم آوازم
تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی.
سعدی (بدایع).
با یار شکرلب گل اندام
بی بوس و کنار خوش نباشد.
حافظ.
در مذهب ما باده حلال است ولکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است.
حافظ.
شوق می از بهار گل اندام تازه شد
پیوند بوسه ها به لب جام تازه شد.
صائب (از آنندراج).
، نام اسب. (آنندراج) :
شتابان بر گل اندام آن پری زاد
چو آن برگ گلی کو را برد باد.
نظامی (خسرو و شیرین از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ اَ)
آن قدر مسافت که اگر گلی بیندازند تا آنجا تواند رسید لیکن این فارسی صناعی است. (آنندراج) :
زین چمن هرچند گلچین تماشای توأم
دور از آغوش وصالت یک گل اندازم هنوز.
میرزا بیدل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای از بلوک سرچاهان از بلوکات سردسیر فارس. (فارسنامۀ ناصری قسمت دوم ص 219)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
دهی است جزء دهستان سیاه رود بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در 31هزارگزی گردی جنوب خاوری گلندوک و 3هزارگزی جنوب راه شوسۀ دماوند به تهران. هوای آن معتدل ودارای 320 تن سکنه است. آب آن از رود خانه سیاه رود و محصول آن غلات، بنشن، مختصر میوه و قلمستان است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. از طریق سیاه بنه ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گُ خَ نِ قَ)
دهی است جزء دهستان سیاه رود بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در 31هزارگزی خاور گلندوک و 3هزارگزی جنوب راه شوسه دماوند به تهران. هوای آن سرد و دارای 112 تن سکنه است. آب آن از رود خانه رودهند و محصول آن غلات، بنشن، مختصر میوه و قلمستان است. شغل اهالی زراعت و مزرعه ای به نام کافرچال دارد. راه آن مالرو است و از طریق گل خندان ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل اندام
تصویر گل اندام
نازک بدن
فرهنگ لغت هوشیار
آن قدر از مسافت که اگر گلی بیندازند تا پایان آن تواند رسید: زین چمن هر چند گلچین تماشای توام دور از آغوش وصالت یک گل اندازم هنوز. (بیدل)
فرهنگ لغت هوشیار
قلعه ای کهن در بین راه لاسم و نوا در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش خانه ی حمام
فرهنگ گویش مازندرانی